543
جان جان جان
قسم به هفت آسمان قسم به هیچ بیكران
قسم به پهنه زمین قسم به بستر زمان
قسم به كوچه باغ دل قسم به بوی ناب گل
قسم به عطر چای و هل به رودخانه روان
قسم به بال شاپرك به نان سفره و نمك
یقین شدم بدون شك كه اوست جان جان جان
قسم به آب و پاكیاش قسم به خلق خاكیاش
به چهره فلاكیاش كه ظاهر است و هم نهان
قسم به آن بت چگل قسم به شادی و دهل
قسم به برگبرگ گل كه اول اوست در جهان
قسم به آفریدنش قسم به پروریدنش
فنا و سر بریدنش كه آخر اوست بس عیان
هم اوست قدرت و توان هم اوست علم بینشان
هم او سرور بیكران هم اوست راحت روان
تمامی وجود او تمام تار و پود او
ز عشق بوده بود او چه با صفا و مهربان
به خواب دیدهام كسی و مست گشتهام بسی
چه گویم از مقدسی كه هست خارج از بیان
بخواهیاش عیان شود پذیریاش بیان شود
یقین كنیش جان شود شوی خود تو جان جان
تلاش و صبر بایدت توكل و رضایتت
فناست در نهایتت حقیقت است جاودان