545
هدایای عشق
پیشکش کرد خدا
هدیهی عشق به ابنای بشر
هدیه خویش بگیر
□
بندگی را که به ما هدیه دهد؟
بیگمان مرشد پیر
□
و بشر هدیه به آن پیر چه داد؟
پاسخش تسلیم است
آری، آری، تسلیم
هدیه خاص بشر بود به آن مرشد پر نور ضمیر
□
میل عاشق این است
که برآورده شود، هر چه خواهد یارش
بنده خود خواست معشوق برآورده کند با کارش
شخص تسلیم ندارد در سر
هیچ اندیشه به جز یار و هم اوست همه افکارش
□
عشق اندر پی چیست؟ در پی وصل به یار
بندگی، در پی خشنودی و خرسندی معشوق و نگار
شخص تسلیم اینجا
در پی چیست دگر؟
او پی چیزی نیست!
هدفی در سر او نیست ز کار
□
عشق یعنی عاشق معشوق باش
بنده تو معشوق آن معشوق باش
هان تو ای تسلیم یار، غیر از او چیزی نباشد در جهان؛ یعنی نباش
□
بندگی بالاتر از عشق خداست
برتر از آن نیز تسلیم و رضاست
هر سه این گوهر برون آیند از دریای عشق
هر سه باقی
هر سه جاویدند در این پهنهی زیبای عشق