شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۶۲ - قلندرخانه عشق
عبدالقادر گیلانی
عبدالقادر گیلانی( غزلیات )
155

شمارهٔ ۶۲ - قلندرخانه عشق

ما به جنّت از برای کاردیگر می رویم
نه تفرّج کردن طوبی و کوثر می رویم
مقصد ما حسن یوسف باش اندر شهر مصر
ما در مصر از برای قند وشکّر می رویم
اندر آن خلوت که در وی ره نیابد جبرئیل
بی سروپا ما به پیش دوست اکثر می رویم
میگریزند زاهدان خشک از تردامنی
ما بر خورشید خود با دامن تر می رویم
پارسا گوید بکوی ما بیا شو نام نیک
ما در آن کوچه خدا داناست کمتر می رویم
ما ز دنیا کو قلندر خانه عشق خداست
سوی عقبی عاشق و مست و قلندر می رویم
شیخ ما عشق است ما پی در پی او تا ابد
بی عصا و خرقه و کجکول و لنگر می رویم
زَهره ما را مبر از قهرها با نیکوئی
ما اگر نیکیم و گر بد هم بدان در می رویم
برکفن ما را تو ای غسّال بوی خوش مسا
ما به گور از بهر آن دلبر،معطّر می رویم
دولت دیدار می خواهیم در جنّات عدن
ما نه آنجا از برای زیور و زر می رویم
محیی ما را همچو کوه افسرده میبینی ولی
ما به سر چون ابر خوش بی پا و بی سر می رویم