141
شمارهٔ ۳۷ - پارتی زلف!
پارتی زلف تو از بسکه ز دلها دارد
روز و شب بی سببی عربده با ما دارد
کاش کابینه زلفت شود از شانه پریش
کو پریشانی ما جمله مهیا دارد
بکه این درد توان گفت که والاحضرت
در نیابت روش حضرت والا دارد
بخت یار است ولی بخت بد آنجاست که یار
هر کجا پای نهد دست به یغما دارد
فکر روز بد خود کن مکن آزار کسی
شب تاریک پی روز تو فردا دارد
دارم امید شود دار مجازات بپا
خائن آنروز بدار است تماشا دارد
گر بحق گوئی حرف تو کسی پی ببرد
عارفا، شعر تو صد گونه معما دارد