125
شمارهٔ ۷ - در راه کردستان
حشمت الملک آن که عنوانش
پیش من اینکه خواندمی خانش
روز از صحبتش به تنگم و شب
عاجز از قل قل قلیانش
مزه حرف بی رویه زدن
شیره کرده است زیر دندانش
گاه خواهد کند سکوت ولیک
چانه خارج بود ز فرمانش
راه طهران الی به کردستان
این چه خواهی ز یزد و کرمانش
غرقه در قلزم کثافت را
کی کند پاک آب بارانش
کاش کالسکه راه آهن بود
که بمردیم در بیابانش