166
شمارهٔ ۷
ای همایون نظر،از من نظری باز مگیر
طوطیم در قفص از من شکری باز مگیر
سگ قصاب توام خورده ز جانم جگری
چون جگر می خورم از من چگری باز مگیر
شب اومید مرا،روز دلفروز تویی
بنما روز و نسیم سحری باز مگیر
پا اگر بازگرفتن ز تو من آن دگر است
تو ز من پا به امید دگری باز مگیر
ای به تو زنده من و زنده به تو جان ظهیر
تو ز بیمارگران گلشکری باز مگیر