به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را

به دست خویش کردم اینچنین بی دست و پا خود را

که گر دستم دهد از خویش هم سازم جدا خود را

شود لازم که پیشت وانمایم بیوفا خود را

نمی بایست کرد اول به این حرف آشنا خود را

کسی کو بگذراندی تشنه از آب بقا خود را