114
غزل ۵۳
بگذشت دور یوسف و دوران حسن تست
هر مصر دل که هست به فرمان حسن تست
بسیارسر به کنگره عشق بسته اند
آنجا که طاق بندی ایوان حسن تست
فرمان ناز ده که در اقصای ملک عشق
پروانه ای که هست ز دیوان حسن تست
زنجیر غم به گردن جان می نهد هنوز
آن مویها که سلسله جنبان حسن تست
آبش هنوز می رسد از رشحهٔ جگر
آن سبزه ها که زینت بستان حسن تست
دانم که تا به دامن آخر زمان کشد
دست نیاز من که به دامان حسن تست
تقصیر در کرشمهٔ وحشی نواز نیست
هر چند دون مرتبهٔ شان حسن تست