شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل ۴۶
وحشی
وحشی( غزلیات )
133

غزل ۴۶

ابر است و اعتدال هوای خزانی است
ساقی بیا که وقت می ارغوانی است
در زیر ابر ساغر خورشید شد نهان
روز قدح کشیدن و عیش نهانی است
ساقی بیا و جام می مشکبو بیار
این دم که باد صبح به عنبر فشانی است
می هست و اعتدال هوا هست و سبزه هست
چیزی که نیست صحبت یاران جانی است
یاری به دست آر موافق تو وحشیا
کان یار باقی است و خود این جمله فانی است