شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل ۳۹۲
وحشی
وحشی( غزلیات )
344

غزل ۳۹۲

چو پیش نقش شیرین کوهکن عرض بلا کردی
اگر سنگین نبودی گوش او فریادها کردی
کند بیگانگی هر چند گویم شرح غم با او
چه غم بودی اگر خود را به این حرف آشنا کردی
به اغیار آنقدرها می توانست از وفا دیدن
چه می شد گر زیادی یک نظر هم سوی ما کردی
به تنگیم از جدایی کاشکی می شد یکی پیدا
که ما را رهنمایی سوی اقلیم فنا کردی
اجل گر رحم بر وحشی نکردی شام مهجوری
تو می دانی که غم با روزگار او چها کردی