شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل ۳۸۲
وحشی
وحشی( غزلیات )
103

غزل ۳۸۲

چون کوه غم تاب آورد جسمی بدین فرسودگی
غم بر نتابد بیش ازین باید تن فرمودگی
نی ناله ای نزدیک لب نی گریه ای در دل گره
یارب نصیب من مکن اینست اگر آسودگی
گفتی به عشق دیگری آلوده ای تهمت مکن
حاشا معاذالله کجا عشق من و آلودگی
رفت آن سوار تندرو ماند این سگ دنباله دو
بشتاب ای پای طلب یارب مبادت سودگی