343
غزل ۳۸۰
جایی روم که جنس وفا را خرد کسی
نام متاع من به زبان آورد کسی
یاری که دستگیری یاری کند کجاست
گر سینه ای خراشد و جیبی درد کسی
یاریست هر چه هست و ز یاری غرض وفاست
یاری که بیوفاست کجا می برد کسی
دهقان چه خوب گفت چو می کند خاربن
شاخی کش این بر است چرا پرورد کسی
وحشی برای صحبت یاران بی وفا
خاطر چرا حزین کند و غم خورد کسی