97
غزل ۳۲۷
ای قامت تو جلوه ده شیوه های حسن
در هر کرشمهٔ تو نهان سد ادای حسن
خواهی بدار و خواه بکش ، ناپسند نیست
مستحسن است هر چه بود اقتضای حسن
سلطان حسن هر چه کند حکم حکم اوست
بگذار کار حسن به تدبیر و رای حسن
این حسن پنج روز به یوسف وفا نکرد
زنهار اعتماد مکن بر وفای حسن
دانی که گل ز باغ چرا زود می رود
یعنی که اندکیست زمان بقای حسن
گویی بزن که حال جهان برقرار نیست
حالا که در رکاب مراد است پای حسن
وحشی من و گدایی خوبان که این گروه
سلطان عالمند ز فر همای حسن