شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل ۳۰۵
وحشی
وحشی( غزلیات )
190

غزل ۳۰۵

صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم
خوش بر سر بهانه نشسته ست طاقتم
من مرد حملهٔ سپه هجر نیستم
گیرم که استوار بود پای جرأتم
زندان بی در است کدورتسرای هجر
من چون در این طلسم فتادم به حیرتم
جایز نداشته ست کسی هجر دائمی
من مفتی مسائل کیش محبتم
وحشی منم مورخ زندانیان هجر
زیرا که دیر سالهٔ زندان حسرتم