شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل ۲۹۳
وحشی
وحشی( غزلیات )
102

غزل ۲۹۳

از تندی خوی تو گهی یاد نکردم
کز درد ننالیدم و فریاد نکردم
پیش که رسیدم، که ز اندوه جدائی
نگریستم و حرف تو بنیاد نکردم
با اینهمه بیداد که دیدم ز تو هرگز
دادی نزدم ناله ز بیداد نکردم
گفتی چه کس است این ، چه کسم، آن که ز جورت
جان دادم و آه از دل ناشاد نکردم
وحشی منم آن صید که از پا ننشستم
تا جان هدف ناوک صیاد نکردم