شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل ۱۸۸
وحشی
وحشی( غزلیات )
373

غزل ۱۸۸

هرکه یار ماست میل کشتن ما می کند
جرم یاران چیست دوران این تقاضا می کند
می کند افشای درد عشق داغ تازه ام
این سیه رو دردمندان را چه رسوا می کند
اشک هر دم پیش مردم آبرویم می برد
چون توان گفتن که طفلی با من اینها می کند
از جنون ما تماشای خوشی خواهد شدن
هر که می آید به کوی ما تماشا می کند
دم به دم از درد وحشی سنگ بر دل می زند
هر زمان درد دلی از سنگ پیدا می کند