شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل ۱۳۶
وحشی
وحشی( غزلیات )
109

غزل ۱۳۶

به راز عشق زبان در میان نمی باشد
زبان ببند که آنجا بیان نمی باشد
میان عاشق و معشوق یک کرشمه بس است
بیان حال به کام و زبان نمی باشد
دل رمیدهٔ من زخم دار صید گهیست
که زخم صید به تیر و کمان نمی باشد
از آن روایی بازار کم عیارانست
که در میان محک امتحان نمی باشد
اگر به من نشوی مهربان درین غرضیست
کسی به خلق تو نامهربان نمی باشد
به عالمی که منم منتهای غصه مپرس
که قطع مدت و طی زمان نمی باشد
زبان به کام مکش وحشی از فسانهٔ عشق
بگو که خوشتر ازین داستان نمی باشد