96
غزل ۱۱۱
تا ابد دولت نواب ولی سلطان باد
ملکت سرمدیش نامزد فرمان باد
آن عصایی که شکست سر قیصر با اوست
پیش قصرت به سر دست کمین دربان باد
دشمنت راکه برو حبس مبست حیات
چین ابروی اجل قفل در زندان باد
رفعت آن جامه که آرد به قد قدر تو راست
طوق جیب فلکش دایرهٔ دامان باد
عرصه گاهی که شکوه تو کند عرض سپاه
طول و عرضش همه ایران و همه توران باد
گرد هر خشم که از تیغ تو در چشم عدوست
ناوک حادثه صف برزده چون مژگان باد
باد یارب ز تو بستان امالی خرم
وحشی نکته سرا بلبل این بستان باد