شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل ۱۱۱
وحشی
وحشی( غزلیات )
117

غزل ۱۱۱

تا ابد دولت نواب ولی سلطان باد
ملکت سرمدیش نامزد فرمان باد
آن عصایی که شکست سر قیصر با اوست
پیش قصرت به سر دست کمین دربان باد
دشمنت راکه برو حبس مبست حیات
چین ابروی اجل قفل در زندان باد
رفعت آن جامه که آرد به قد قدر تو راست
طوق جیب فلکش دایرهٔ دامان باد
عرصه گاهی که شکوه تو کند عرض سپاه
طول و عرضش همه ایران و همه توران باد
گرد هر خشم که از تیغ تو در چشم عدوست
ناوک حادثه صف برزده چون مژگان باد
باد یارب ز تو بستان امالی خرم
وحشی نکته سرا بلبل این بستان باد