252
غزل شماره 13
بشنو ز ما که تجربه کردیم سال ها
بی حاصلی است حاصل این قیل و قال ها
حالی اگرچه رند خرابات خانه ایم
لیکن فقیه مدرسه بودیم سال ها
یعنی به می ز آینه دل زدوده اند
رندان کوی میکده ام زنگ نال ها
از کوهکن نشان و ز مجنون خبر دهند
گل ها و لاله های تلال و جبال ها
جانا قسم به جان عزیزت که تا سحر
شب ها به یاد روی تو دارم خیال ها
آن خال های لعل لب دلفریب دوست
گوئی نشسته بر لب کوثر بلال ها
وحدت کمال عشق چو در بی کمالی است
تکمیل عشق کرد و گذشت از کمال ها