شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
تراو
سهراب سپهری
سهراب سپهری( شرق اندوه )
138

تراو

در آ، که کران را برچیدم، خاک زمان رفتم، آب نگر پاشیدم.
در سفالینه چشم ، صدبرگ نگه بنشاندم، بنشستم.
آیینه شکستم، تا سرشار تو من باشم و من. جامه نهادم. رشته گسستم.
زیبایان خندیدند، خواب چرا دادمشان، خوابیدند.
غوکی می جست، اندوهش دادم، و نشست.
در کشت گمان، هر سبزه لگد کردم. از هر بیشه ، شوری به سبد کردم.
بوی تو می آمد، به صدا نیرو، به روان پر دادم، آواز در آ سر دادم.
پژواک تو می پیچید، چکه شدم، از بام صدا لغزیدم، و شنیدم.
یک هیچ ترا دیدم، و دویدم.
آب تجلی تو نوشیدم، و دمیدم.