شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شب هجران
شاطرعباس صبوحی
شاطرعباس صبوحی( غزلیات )
191

شب هجران

دیده در هجر تو شرمندهٔ احسانم کرد
بس که شب ها گهر اشک بدامانم کرد
عاشقان دوش ز گیسوی تو دیوانه شدند
حال آشفتهٔ آن جمع پریشانم کرد
تا که ویران شدم آمد به کفم گنج مراد
خانهٔ سیل غم آباد که ویرانم کرد
شمّه ای از گل روی تو به بلبل گفتم
آن تُنُک حوصله رسوای گلستانم کرد
داستان شب هجران تو گفتم با شمع
آنقدر سوخت که از گفته پشیمانم کرد