شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
آتشی در خرمن
شاطرعباس صبوحی
شاطرعباس صبوحی( غزلیات )
110

آتشی در خرمن

عشق آمد و امن جانم گرفت
شحنهٔ شوقم گریبانم گرفت
عشوه ای فرمود چشم کافرش
زاهد دین گشت و ایمانم گرفت
رشته ای در کف ز زلف سر کشش
گرچه مشکل آمد آسانم گرفت
آفتابی گشت تابان در مهش
تحت و فوق و کاخ و ایمانم گرفت
از شراره آه و برق سینه سوز
آتشی در خرمن جانم گرفت
بس ز گلها بی وفائی دیده ام
خیمهٔ گل از گلستانم گرفت
چون صبوحی عاقبت لعل لبت
در میان آب حیوانم گرفت