آغاز مشتریست ببازار آمده

آن گل رخت سوی گلستان روان شده

از قد و قامت همه خوبان دلربا

پنهان از این جهان ز سرا پرده نهان

محبوب گشته است محب جمال خود

از روی اوست این همه مومن اعیان شده

آن یک ز روی اوست به تسبیح مشتغل

عالم ز یک حدیث پر از گفتگو شده

رویش به پیش زلف مقر آمده است لیک

یک باده بیش نیست در اقداح کاینات

عالم مثال علم و ظلال صفات اوست

آن تر تنگ چشم که امساب شد پدید

آن شاه تیز بست که در روم قیصر است

یکذات بیش نیست که هست از صفات خویش

از ذات اوست این همه اسما اعیان شده

هم اسم و رسم و نعمت و صفت آمده پدید

این نقشه ها هست سراسر نمایش است

این کثرتی است لیک ز وحدت شده عیان

تکرار نیست چونکه کتابی است مختلف

از موج اوشده است عراقی و مغربی