شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
رباعی شمارهٔ ۲۳۱
شاه نعمت الله ولی
شاه نعمت الله ولی( رباعیات )
107

رباعی شمارهٔ ۲۳۱

بر خاک درش مست و خراب افتادم
همسایهٔ او در آفتاب افتادم
گفتــم که منـم که نـــور او می نگرم
کشتی بشکست و من در آب افتادم