71
غزل شمارهٔ ۸۷۵
گر تو مرد موحدی ای یار
چه کنی دوستی تو با اغیار
جام توحید نوش شادی ما
تا که گردی ز عمر برخوردار
تو به کثرت چنین گرفتاری
دم ز توحید می زنی هشدار
جام گیتی نما به دست آور
نظری کن به مجمع انواز
همه عالم خزانهٔ عشق است
خازنش بین و مخزن اسرار
دُردی درد نوش رندانه
دل بیمار می کنش تیمار
نعمت الله مدام سرمست است
درخرابات همدم خمار