58
غزل شمارهٔ ۸۲۱
نظری کن در آن جمال نگر
حسن او بین و در کمال نگر
جام گیتی نما به دست آور
نور تمثال بی مثال نگر
ساغر می بنوش رندانه
آب سرچشمهٔ زلال نگر
همه عالمند از او به خیال
غیر او نیست این خیال نگر
عشق دارم که وصل او یابم
طلب و طالب محال نگر
در خرابات میر مستانیم
حکم ما و نشان آل نگر
نعمت الله را اگر یابی
اثر ذوق او و حال نگر