58
غزل شمارهٔ ۸۱۳
قطره قطره جمع کن دریا نگر
آب را می نوش و ذوق ما نگر
گر نه ای احول یکی را دو مبین
سر به سر یکتای بی همتا نگر
آینه گر صد نماید ور هزار
در صفای هر یکی او را نگر
هر چه بینی مظهر اسمای اوست
مظهر ما در همه اشیانگر
آفتابی می نگردد ذرهٔ
یک نظر در روی مه سیما نگر
گر تو می پرسی که جای او کجاست
جای آن بی جای ما هر جا نگر
نعمت الله را به نور او ببین
چشم بگشا دیدهٔ بینا نگر