86
غزل شمارهٔ ۶۸۵
قادر پر کمال کن فیکون
آنکه او هست و بود و خواهد بود
هر چه امکان لطف بود و کرم
همه در حق بنده اش فرمود
با چنین نعمتی که او بخشید
شکر این بنده را چه خواهد بود
او یکی سایه اش به ما افکند
لاجرم در ظهور دو بنمود
همه عالم نشان او دارد
این نشان هم به نام او فرمود
ره به خلوتسرای عشق نبرد
عقل بیچاره گر چه جان فرسود
هر که یک دَم ندیم سید شد
نفسی خوش ز عمر خود آسود