70
غزل شمارهٔ ۶۷۵
یک نفس یعقوب بی یوسف نبود
گر چه هجرانش به ظاهر می نمود
هر که را دیدی نمودی یوسفش
هر چه بشنیدی ز یوسف می شنود
تا مگر یوسف در آید از درش
در بر وی هر که بودی می گشود
هر که در کنعان بدیدی پیش او
یوسف مصری خود را می ستود
چون بر تخت این ظهورش را بیافت
سر حق خود دید از آن گردش سجود
هرچه بود و هست و خواهد بود اوست
هر چه باشد باشد از جود وجود
گر خلیل الله به صورت غایب است
نعمت اله یکدمی بی او نبود