86
غزل شمارهٔ ۶۵۱
عاشقم بر روی نورالله خود
والهم از بوی نورالله خود
شاه ترکستان به عشق زلف او
آمده هندوی نور الله خود
خوی نورالله ما خوئی خوش است
دلخوشم از خوی نورالله خود
نور چشم عالمی چون آفتاب
دیده ام در روی نور الله خود
گر دهندم صورت و معنی تمام
کی دهم یک موی نورالله خود
هر کجا جانیست دل داده به باد
آمده آنجوی نور الله خود
از خلیل الله امیدم این نبود
کو نیامد سوی نورالله خود