شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۵۲۴
شاه نعمت الله ولی
شاه نعمت الله ولی( غزلیات )
73

غزل شمارهٔ ۵۲۴

هرکه باشد بندهٔ او درجهان سلطان شود
خوش بود جانی که مقبول چنان جانان شود
روی او در دیدهٔ ما آفتاب روشن است
این چنین نوری کجا از چشم ما پنهان شود
هرچه آید در نظر نقش خیال او بود
لاجرم در حسن خوبان عقل ما حیران شود
ما ز دریائیم و با ما هر که بنشیند دمی
گر چه باشد قطره ای در بحر ما عمان شود
مشکل حل است و حل مشکلات عالمست
حل این مشکل تو را در مجلس رندان شود
گنج معنی هر که می خواهد بیاید همچو ما
عارفانه ساکن کنج دل ویران شود
نعمت الله حاصل عمر حیاتست ای عزیز
خوش بود گر حاصل عمر عزیزت آن شود