89
غزل شمارهٔ ۵۰۷
گر آتش آه ما درافتد
صد شاه به یک نفس برافتد
دستی چه بود هزاردستان
گر دست زنیم بر سر افتد
افتاد به خاک و بر نخیزد
آن کو به دعای ما درافتد
در دامن ما کسی که زد دست
هستیم یقین که کمتر افتد
دجال اگر به خر نشیند
آید روزی که از خر افتد
وان کس که به صدق درنیامد
در خانهٔ فقر بر در افتد
هر کس که رسد به نعمت الله
بر درگه او چو قنبر افتد