68
غزل شمارهٔ ۲۸۷
خلوت من مقام رندانست
هر چه دارم به نام رندان است
این چنین گفتهای مستانه
سخنی از پیام رندان است
عین آب حیات اگر جوئی
جرعهٔ می ز جام رندان است
زلف خوبان و حسن مه رویان
اثر صبح و شام رندان است
پادشاه سریر هفت اقلیم
از دل و جان غلام رندان است
بزم عشقست و عاشقان سرمست
ساغر می به کام رندان است
خوش بخوانش که گفتهٔ سید
نکته ای از کلام رندان است