شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۲۶۲
شاه نعمت الله ولی
شاه نعمت الله ولی( غزلیات )
111

غزل شمارهٔ ۲۶۲

دل سرمست ما ز جان بگذشت
آن معانی ازین بیان بگذشت
در خرابات عشق می گردید
لامکان یافت از مکان بگذشت
دنیی و آخرت به هم بر زد
جان چه باشد که از جهان بگذشت
از وجود و عدم سخن نکند
هرکه از نام و از نشان بگذشت
میل جنت دگر نخواهد کرد
دل که بر کوی عاشقان بگذشت
نور رویش به چشم ما بنمود
دیده از بحر بیکران بگذشت
سید ما گذشت از عالم
بنده با حضرتش روان بگذشت