76
غزل شمارهٔ ۱۵۴۵
نعمت الله ماست پیر ولی
یادگار محمد است و علی
نعمت الله هست و خواهد بود
نعمت لایزال لم یزلی
یاد او کرده ام به روز و به شب
ذکر او گفته ام خفی و جلی
نعمت الله را مشو منکر
ور شوی کافری و در خللی
حق تعالی به او کرم فرمود
ذوق جاوید و عشق لم یزلی
ابدی باشد ای برادر من
هر عطائی که آن بود ازلی
رافضی نیستم ولی هستم
مؤمن پاک و خصم معتزلی
مذهب جد خویشتن دارم
بعد از او پیرو علی ولی
سید ملک نعمت اللهم
با چنین بنده ای چه در جدلی