شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۱۳۴۹
شاه نعمت الله ولی
شاه نعمت الله ولی( غزلیات )
84

غزل شمارهٔ ۱۳۴۹

گوش کن تا بشنوی اسرار او
چشم بگشا و ببین انوار او
روشن است از نور رویش چشم ما
لاجرم بیند به او دیدار او
هر زمان او را بود کاری دگر
کار خود بگذار و بنگر کار او
ما خراباتی و رند و عاشقیم
اوفتاده بر در خمار او
غیر او در آتش غیرت بسوخت
کی بود با یار غار اغیار او
صورت و معنی به همدیگر نگر
هم موثر بین و هم آثار او
نعمت الله بر سر دار فنا
خوش برآید تا بود سردار او