شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۱۲۹
شاه نعمت الله ولی
شاه نعمت الله ولی( غزلیات )
82

غزل شمارهٔ ۱۲۹

نور او در جمله اشیاء ظاهر است
ظاهرش بنگر که بر ما ظاهر است
روشن است آئینهٔ عالم تمام
در همه اسما مسما ظاهر است
نور روی اوست ما را در نظر
نور آن منظور زیبا ظاهر است
باطن است از چشم نابینا ولی
ظاهراً بر چشم بینا ظاهر است
در خیال دی و فردا مانده ای
از همه فرد آ که فردا ظاهر است
ما ز دریائیم و دریا عین ما
عین ما در عین دریا ظاهر است
نعمت الله باطن و ظاهر بود
باطنش پنهان و پیدا ظاهر است