61
غزل شمارهٔ ۱۲۸۵
عالم سر آبی و سرابیست نظر کن
بنگر که سرآب و سرابیست نظر کن
نقشی و خیالیست از آن رو که خیالیست
در دیدهٔ ما صورت خوابیست نظر کن
اما نظری کن به حقیقت که توان دید
عالم همه چون آب و حبابیست نظر کن
آبست و حبابست درین بحر هویدا
این هر دو به هم جام و شرابیست نظر کن
گر در یتیم است و گر لؤلؤ لالاست
در اصل همه قطرهٔ آبیست نظر کن
هر ذره که بینی به تو خورشید نماید
روشن بنگر ماه نقابیست نظر کن
در کوی خرابات بجو سید ما را
می بین که چه خوش مست خرابیست نظر کن