88
غزل شمارهٔ ۱۲۱۴
هر چند ما به جسم ز اولاد آدمیم
اما به روح پاک ز ابنای خاتمیم
هستیم بی نیاز و فقیریم از همه
این از کمال ماست که محتاج عالمیم
جام جهان نما که به ما نور خود نمود
گفتا ببین که آینهٔ اسم اعظمیم
ما را وجود داد و به خود هم ظهور کرد
پیوسته ایم بر هم و پیوسته با همیم
با جام می مدام چو رندان باده نوش
لب بر لبش نهاده و مستانه همدمیم
هر چند افصحیم در اوصاف او ولی
در کنه ذات عاجز و حیران و اَبکمیم
ما بنده ایم و سید ما نعمت الله است
نزد خدا و خلق از آن رو مکرمیم