شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۱۱۳۰
شاه نعمت الله ولی
شاه نعمت الله ولی( غزلیات )
115

غزل شمارهٔ ۱۱۳۰

خسته حالیم و ز زلف تو شفا می طلبیم
دردمندیم و ز وصل تو دوا می طلبیم
هر کسی را ز تو گر هست به نوعی طلبی
ما به هر وجه که هست از تو تو را می طلبیم
از خدا نعمت جنت طلبد زاهد و ما
به خدا گر ز خدا غیر خدا می طلبیم
آنکه ما می طلبیمش همه دانند و لیک
نیست ما را که بگوئیم کرا می طلبیم
مشکل اینست که سعی طلب ما هرگز
نرسیده است بدان جای که ما می طلبیم
کیمیائی که مس قلب از او زر گردد
به یقین از نظر پاک شما می طلبیم
گر بقا می طلبی باش فنا چون سید
ما ز خود ناشده فانی چه بقا می طلبیم