شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۱۰۶۹
شاه نعمت الله ولی
شاه نعمت الله ولی( غزلیات )
81

غزل شمارهٔ ۱۰۶۹

غرقهٔ آب و آب می جویم
در تحیر که بحر یا جویم
این عجب بین که عاشق خویشم
عین مطلوب و طالب اویم
پیر خمارم و به جرعهٔ می
خرقهٔ خود مدام می شویم
در خرابات عشق مست و خراب
سخن عاشقانه می گویم
آمدم مست بر سر میدان
عشق چوگان و عالمی گویم
بلبل گلستان معشوقم
گل گلزار عشق می بویم
نعمت الله حق است از آن شب و روز
من حق خویشتن از او جویم