125
حکایت
بود در عهد ما شهی کافر
نام او در جهان به عدل شمر
سایهٔ عدل بر جهان گسترد
خلق را در خط امان آورد
ملک خود را به عدل کرد آباد
کآفرین بر شهان عادل باد!
مهربان بود بر رعیت خود
از برای صلاح دولت خود
در پناهش رعیت آسوده
ده به داد و دهش بیفزوده
ایزدش عز این جهانی داد
مدتی دیر زندگانی داد
روزگاری جهانگشایی کرد
کامرانی و پادشایی کرد