153
لا تدرکه الابصار وهو یدرک الابصار، طلب الهدایة والتوفیق بالعمل الصالح
ای به خود راه خویش کم کرده
این بود راه مرد پژمرده
ای همه لاف ترک دنیا گو
لاف و دعویت هست ، معنی کو؟
چند از این شیوه های رنگ آمیز؟
چند از این گفته های بادانگیز؟
تاکی ای مست ، لاف هوشیاری
چند لنگی بری به رهواری
موسیت همره و توچون خامان
رفته و گشته همدم هامان !
از خلیل خدا ابا کرده
رفته نمرود را خدا کرده !
کم آدم گرفته از تلبیس
دوستی کرده با که ؟ با ابلیس ؟ !
تا هوا و هوس شعار تواند
امل و حرص یار غار تواند،
زبن حریفان به کس نپردازی
خود به خود یک نفس نپردازی
خویشتن پن همه مجرد کن
طلب دولت مؤبد کن