شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۳۱۸
سنایی
سنایی( غزلیات )
77

غزل شمارهٔ ۳۱۸

ای نگار دلبر زیبای من
شمع شهرافروز شهرآرای من
جز برای دیدنت دیده مباد
روشنایی دیدهٔ بینای من
جان و دل کردم فدای مهر تو
خاک پایت باد سر تا پای من
از همه خلقان دلارامم تویی
ای لطیف چابک زیبای من
چون قضیب خیزران گشتم نزار
در غمت ای خیزران بالای من
رحمت آری بر من و دستم گری
گر نیاری رحم بر من وای من
زار می نالم ز درد عشق زار
زان که تا تو نشنوی آوای من