شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۱۸۸
سنایی
سنایی( غزلیات )
84

غزل شمارهٔ ۱۸۸

ای ز ما سیر آمده بدرود باش
ما نه خشنودیم تو خشنود باش
کشته ما را گر فراقت ای صنم
تو به خون کشتگان ماخوذ باش
غرقه در دریای هجران توام
دلبرا دریاب ما را زود باش
هجر تو بر ما زیانی ها نمود
تو به وصلت دیگران را سود باش
در فراقت کار ما از دست شد
گر نگیری دست ما بدرود باش
ای سنایی در شبستان غمش
گر چه همچون نار بودی دود باش