609
شمارهٔ ۳۲ - نوحه دیگر
الظلمیه الظلمیه امت بیدادگر
سر بریدند از تن نوباوه خیرالبشر
ای شه بی سر حسینم سبط پیغمبر حسینم
شافع محشر حسینم بی کس و یاور حسینم
آنکه بودی گمرهان را بعد پیغمبر دلیل
آنکه بودی زاده میراب آب سلسبیل
آنکه شد سوی فلک پویان به بال جبرئیل
از خندک کوفیان شد پیکرش پربال و پر
ای شه بی سر حسینم سبط پیغمبر حسینم
شافع محشر حسیننم بی کس یاور حسینم
ای سکینه از حرم کن جانب میدان شتاب
تا به هوش آید بزن بر روی باب خود گلاب
ای رقیه به ر شاه کربلا بردار آب
آسمان حاک یتیمی کرد یک یک را به سر
ای شه بی سر حسینم سبط پیغمبر حسینم
شافع محشر حسینم بی کس و یاور حسینم
زینب ای ام المصیبه موسم افغان رسد
کار حلقوم حسین با خنجر بران رسد
ذوالجناح خسرو لب تشنه از میدان رسید
کن به زین واژگون اسب شاهدین نظر
ای شه بی سر حسینم سبط پیغمبر حسینم
شافع محشر حسینم بی کس و یاور حسینم
زینب ای ام المصیبه موسم افغان رسید
کار حلقوم حسین با خنجر بران رسید
ذوالجناح سرو لب تشنه از میدان رسید
کن به زین واژگون اسب شاهدین نظر
ای شه بی سر حسینم سبط پیغمبر حسینم
شافع محشر حسینم بی کس و یاور حسینم
یا علی ای کرده دایم از یتیمان یاوری
روی کن در کربلا با ذوالفقار حیدری
شد ز سیلی روی اطفال حسین نیلوفری
تا زنی بر کشت عمر شمی بی پروا شرر
ای شه بی سر حسینم سبط پیغمبر حسینم
شافع محشر حسینم بی کس و یاور حسینم
یا رسول الله ای پیغمبر عالی مقام
عابدین شد در مین کوفیان بی احترام
زنیت غم پرورت از کربلا تاشهر شام
شد به همراه سنان وشمر و خولی همسفر
ای شه بی سر حسینم سبط پیغمبر حسینم
شافع محشر حسینم بی کس و یاور حسینم
زینت آغوش دوش رحمه للعالمین
مانده بی غسل و کفن عریان و بی سر زمین
(صامت) از صبح جوانی تا به روز واپسین
گشت اندر ماتم فرزند زهرا نوحه گر
ای شه بی سر حسینم سبط پیغمبر حسینم
شافع محشر حسینم بی کس و یاور حسینم