قطعه شمارهٔ ۷۸
خسروا یاد می کنم هر دم
به سر تخت خسروی سوگند
که به همراهی مواکب شاه
هست چون دیده ام دل اندر بند
چشم زخمی رسید ناگاهم
درد چشمم ز راه باز افکند
خواستیم تا کنم به دیده و دل
خدمتت منع کرد بخت نژند
دل به کلی ز خویش برکندم
دیده را بر نمی توانم کند