شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
حکایت شمارهٔ ۸
سعدی
سعدی( باب ششم در ضعف و پیری )
208

حکایت شمارهٔ ۸

پیرمردی را گفتند: چرا زن نکنی؟
گفت: با پیرزنانم عیشی نباشد.
گفتند: جوانی بخواه چو مکنت داری.
گفت: مرا که پیرم با پیرزنان الفت نیست پس او را که جوان باشد با من که پیرم چه دوستی صورت بندد؟
پِرِ هَفتا ثَله جُونی می کُند
عَشغِ مقری وَ خُیْ بِنی چِشِ رُوشْت
زور باید نه زر که بانو را
گزری دوست تر که ده من گوشت