شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
حکایت شمارهٔ ۳
سعدی
سعدی( باب چهارم در فواید خاموشی )
241

حکایت شمارهٔ ۳

جوانی خردمند از فنون فضایل حظی وافر داشت و طبعی نافر. چندان که در محافل دانشمندان نشستی زبان سخن ببستی. باری پدرش گفت: ای پسر! تو نیز آنچه دانی بگوی. گفت: ترسم که بپرسند از آنچه ندانم و شرمساری برم.
نشنیدی که صوفیی می کوفت
زیر نعلین خویش میخی چند
آستینش گرفت سرهنگی
که بیا نعل بر ستورم بند