صفحه اصلی
سعدی
گلستان
باب سوم در فضیلت قناعت
حکایت شمارهٔ ۲۴
سعدی
( باب سوم در فضیلت قناعت )
متن
0
0
3
0
0
320
ذخیره
ساده
پیشرفته
حکایت شمارهٔ ۲۴
دست و پا بریده ای هزارپایی بکشت. صاحبدلی بر او گذر کرد و گفت: سبحان الله! با هزار پای که داشت چون اجلش فرا رسید از بی دست و پایی گریختن نتوانست.
0
0
0
چو آید ز پی دشمن جان ستان
ببندد اجل پای اسب دوان
0
0
0
در آن دم که دشمن پیاپی رسید
کمان کیانی نشاید کشید
0
0
0
نظرسنجی